• خانه 

روزهای آفتابی...شبهای مهتابی

چون نيازى دارى شرم مدار ...

10 شهریور 1404 توسط Maryam

 

إِسْحَاقُ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو هَاشِمٍ الْجَعْفَرِيُّ قَالَ: 

شَكَوْتُ إِلَى أَبِي مُحَمَّدٍ ع ضِيقَ الْحَبْسِ وَ كَتَلَ الْقَيْدِ «1» فَكَتَبَ إِلَيَّ أَنْتَ تُصَلِّي الْيَوْمَ الظُّهْرَ فِي مَنْزِلِكَ فَأُخْرِجْتُ فِي وَقْتِ الظُّهْرِ فَصَلَّيْتُ فِي مَنْزِلِي كَمَا قَالَ ع وَ كُنْتُ مُضَيَّقاً فَأَرَدْتُ أَنْ أَطْلُبَ مِنْهُ دَنَانِيرَ فِي الْكِتَابِ فَاسْتَحْيَيْتُ فَلَمَّا صِرْتُ إِلَى مَنْزِلِي وَجَّهَ إِلَيَّ بِمِائَةِ دِينَارٍ وَ كَتَبَ إِلَيَّ إِذَا كَانَتْ لَكَ حَاجَةٌ فَلَا تَسْتَحْيِ وَ لَا تَحْتَشِمْ وَ اطْلُبْهَا فَإِنَّكَ تَرَى مَا تُحِبُّ إِنْ شَاءَ اللَّهُ.

از ابو هاشم جعفرى گويد: به ابى محمد (ع) شكايت كردم از تنگى زندان و فشار كند و زنجير، به من پاسخ نوشت كه:

تو امروز نماز ظهرت را در منزلت مى‌خوانى، و هنگام ظهر مرا در آوردند و نماز را در منزل خود خواندم چنانچه امام (ع) فرمود، من در تنگى معيشت بودم و مى‌خواستم در نامه خود چند اشرفى از آن حضرت بخواهم شرمم آمد ولى چون به منزلم رسيدم صد اشرفى براى من فرستاد و نوشت: چون نيازى دارى شرم مدار و ملاحظه مكن و آن را بخواه كه دل خواه خود را بينى ان شاء الله.

📗 اصول کافی، کتاب الحجه ، ج1، باب مولود ابی محمد الحسن بن علی (ع) حدیث دهم

 نظر دهید »

شهید محمد دالوند

07 شهریور 1404 توسط Maryam

✍️امروز یه داستان جالب از جنگ تحمیلی ۱۲ روزه براتون دارم 

تو روزهای اول جنگ یکی از جاهایی که مربوط به سپاهه، یه خودرو نظامی هدف حمله قرار می‌گیره
برای جابجایی این خودرو نیاز به جرثقیل بوده
ظاهرا اون موقع سپاه جرثقیل در دسترس نداشته و نیاز بوده فوراً اون خودرو جابجا بشه
برای همین به یک راننده جرثقیل خصوصی زنگ می‌زنن و ازش می‌خوان که این کارو براشون انجام بده (این راننده نه ظاهر انقلابی داشته و نه اون موقع رغبت زیادی برای انجام این کار)
وقتی که میاد کار رو می‌بینه

میگه : من برای جابجایی این ۳۰ میلیون می‌گیرم
بچه‌هایی که مسئول این کار بودند خیلی باهاش حرف می‌زنن که کمتر بگیره چون  بودجه در دسترس نداشتن ظاهراً ، اون راننده دیگه  آخرش راضی میشه با ۲۰ میلیون کارو براشون انجام بده .
وسط‌های کار تشنه اش میشه و از بچه‌ها می‌خواد که براش آب بیارن ؛
یه لیوان آب براش میارن یه قلوپ از اون آب می‌خوره، با بی‌میلی بقیشو کنار می‌زاره ‌

میگه : آب خنک‌تر و بهتر ندارید ؟
شما خودتون از این آب می‌خورید ؟
میگن نه نداریم !  همینه همه مون از همین استفاده می‌کنیم .
میگه : یعنی شما واقعاً با این امکانات و با این آب دارید می‌جنگید ؟!
میگن آره .
مشغول ادامه کار میشه
وقتی که تموم میشه و بچه‌ها می‌خوان براش پولو واریز کنن میگه من از شما پول نمی‌گیرم و میره .
فرداش برمی‌گرده پیش همونا .
بهش میگن چی شد تو دیروز هم به زور اومدی اینجا، الان چرا خودت اومدی؟
میگه دیشب که رفتم خونه این داستانو برای مادرم تعریف کردم و وقتی شنید شما تو چه شرایطی می‌جنگید گفت: هر موقع  بچه‌های سپاه کاری داشتن باید براشون انجام بدی و هیچ پولی هم نگیری وگرنه شیرمو حلالت نمی‌کنم .
حالا شما هر کاری داشتید من در خدمتم .

می‌گذره تا چند روز بعد یه لانچر هدف حمله پهپادی قرار می‌گیره و دوباره جرثقیل نیاز میشه برای جابجایی .

زنگ می‌زنن به این راننده و ایشون هم فوراً خودش رو به اونجا می‌رسونه و در حین انجام کار هدف حمله پهپادی قرار می‌گیره و به شهادت می‌رسه.

آره دوست عزیز 

خدا هیچ کس رو بدهکار خودش نمیزاره

وقتی خودت رو براش خرج کنی  می خردت

محمد از پول و مادیات به خاطر خدا  گذشت و اینطوری  عند ربهم یرزقون شد…

 ولاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ أَمْوَاتاً بَلْ أَحْيَاء عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ

صلواتی هدیه کنیم به روح شهید محمد دالوند

 

 2 نظر

تاثیر وتأثر در عالم ولو عبادات فردی!

31 مرداد 1404 توسط Maryam

هیچ عبادت و اطاعتی صرفا فردی نیست و نقش و آثار  اجتماعی دارند 

عالَم خلقت، در عین کثرت و تنوع، یکپارچه آفریده شده است، لذا تمامی اجزای آن به صورت مستقیم یا غیر مستقیم، با یکدیگر در ارتباطند و تأثیر و تأثر دارند.

طبق قانون پایستگی انرژی ، انرژی صرفت از حالتی به حالت دیگر در می آید . با این بیان میتوان گفت حتی اثر حاصل از عبادات فردی نیز اثر گذار بر عالم است.  و این حقیقت دارد، چرا که هیچ شکافی در این عالَمِ به هم پیوسته، وجود ندارد:

«الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا مَا تَرَى فِي خَلْقِ الرَّحْمَنِ مِنْ تَفَاوُتٍ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرَى مِنْ فُطُورٍ» (المُلک، 3)

- همان كه هفت آسمان را طبقه طبقه بيافريد؛ در آفرينش آن [خداى] وجود بخش (رحمان)، هيچ گونه تفاوت [خلاء، شکاف و بی‌نظمی] نمى‌‏بينى؛ باز هم بنگر، آيا خلل [و شکافی] مى‌‏بينى؟!

انسان نیز به صورت منفرد زندگی نمی‌کند، بلکه به غیر از ارتباط با طبیعت و ماورای آن، زندگی اجتماعی دارد؛ لذا کاری نمی‌کند، مگر آن که تأثیر جهانی و عمومی داشته باشد؛ به عنوان مثال: اگر کسی بذری بکارد یا گیاهی بچیند، بر تمامی طبیعت و زندگی انسان‌ها و حیوانات و محیط زیست، اثر می‌گذارد.

در قرآن و تذکرات قرآنی بنگرید 

چنانچه آمده  صِرف ایمان و عمل صالح فردی، برای رشد و سعادت در دنیا و آخرت کافی نیست، بلکه لازم است «وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ» صورت پذیرد . یعنی باید پس از اصلاح خویشتن، دیگران را به حق و استقامت توصیه نمود.

در  فراز دیگری از کلام  قرآن چنین امر شده  «وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ - و در نيكوكارى و پرهيزگارى با يكديگر همكارى كنيد و در گناه و تعدى دستيار هم نشويد» (المائدة، 2)؛ چنان که فرمود:«مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا» (المائدة، 32) - هر کس انسانی را جز برای حق، [مانند جنگ با متجاوزان یا قصاص]، یا بدون آنکه فسادی در زمین کرده باشد، بکُشد، چنان است که همه انسان‌ها را کشته، و هر کس انسانی را از مرگ برهاند و زنده بدارد (احیا کند)، گویی همه انسان‌ها را زنده داشته است.

همه این موارد نشان از پیوستکی ،تاثیر وتاثر دارد 

برخی گمان دارند که عباداتی چون نماز، روزه، حجّ، تلاوت قرآن مجید، تحصیل علم، تلاش برای کسب حلال و رعایت برخی دیگر از احکام،صرفا عبادات فردی و شخصی می‌باشد؛ در حالی که حتی عبادت، فردی وانجام تکالیف فردی، آثار اجتماعی دارند

تک تک افراد جامعه ایمانی اگر عبادات فردی خود را انجام دهند ایا تاثر اجتماعی دیده نمیشود؟؟ 

 در محضر ذات اقدس اله ، بندگان یا از اعضای “حزب الله” هستند و یا از اعضای “حزب الشیطان” و حد وسطی وجود ندارد؛ لذا اگر مؤمنی در یک محیط کفرآلود،  نمازی بگذارد، خود را جزو گروه مؤمنان اعلام می‌نماید و به صورت جمع می‌گوید: «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ - ما تو را بندگی می‌کنیم و ما از تو یاری می‌طلبیم»؛ و هنگام دعا نیز برای تمامی این گروه دعا می‌کند  «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ - ما را به راه راست هدایت فرما» و  کسی که روزه می‌گیرد، یکی از اعضای جامعه را به ایمان و تقوا سوق می‌دهد؛ و آن که قرآن کریم را تلاوت می‌نماید، علم و ایمان یکی از اعضای جامعه را تقویت می‌نماید و زبانش را گویای وحی الهی می‌گرداند که آثارش تا ابد به دیگران نیز منتقل می‌شود.

بنابراین، هیچ عبادت و اطاعتی، صِرفاً فردی نیست و همه نقش و آثار اجتماعی دارند؛ و هر چه آثار اجتماعی داشته باشد، حتماً بار فرهنگی، تربیتی، اخلاقی، اقتصادی و سیاسی نیز دارد.

انحرافات و گناهان نیز چنین هستند

 هیچ انحراف و گناهی، حتی اگر به تنهایی و در خلوت به انجام رسد، یک گناه فردی و بدون تأثیر بر دیگران نمی‌باشد!

آن که کفر و شرک می‌ورزد و می‌گوید: «این نظر و اعتقاد شخصی خودم است و به دیگران ربطی ندارد!»، یا آن که مبتنی بر جهل و تکبرش، مرتکب گناهان عدیده‌ای می‌شود و مدعی است: «اینها تمایلات و رویکردهای شخصی خودم می‌باشد و دیگران حق مخالفت و ممانعت ندارند!» کاملاً در اشتباه است، چرا که نه تنها یکی از اعضای جامعۀ انسانی را منحرف و فاسد نموده است، بلکه جهل، تکبر، انحراف و تباهی او، بر تمامی اعضای محیط و جامعه انسانی اثر می‌گذارد!

دقت شود که آثار رویکردها، گفتارها و کارهای نیک یا بد، شخصی و مقطعی نمی‌باشند، بلکه تا آخرین روز حیات دنیا، ادامه دارند و منتقل می‌شوند.

از این‌رو، کسی گمان ننماید که اگر کار خوبی انجام داد و عبادتی نمود، در دنیا اثر شخصی و مقطعی دارد و در آخرت به او ثوابی چون سیب و گلابی و قصر و حور بیشتری می‌دهند؛ یا اگر کار بد و گناهی انجام داد، آثارش فردی است و در آخرت او را به جهنم می‌برند و معذب می‌کنند! خیر؛ بلکه تمامی اعمال، با آثار آنها تا قیامت ثبت شده و به نتیجه می‌رسند:

«إِنَّا نَحْنُ نُحْيِي الْمَوْتَى وَنَكْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ وَكُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ» (یس، 12)

- ما هستيم كه مرده‌ها را زنده مى‌كنيم و آن چه از پیش نموده‌اند و آثار آنان را مى‌نويسيم و همه چيز را در امامى آشكار [یا همان لوح محفوظ] شماره كرده‌ايم.

● بنابراین، دقت داشته باشیم که نه هیچ اطاعت و عبادتی صرفاً فردی می‌باشد و آثارش فقط متوجه فرد می‌شود، و نه هیچ انحراف و گناهی صرفاً فردی و بی‌تاثیر در دیگران می‌باشد؛ و دیگر آن که این آثار، تا آخرین روز حیات بشر در زمین، ادامه دارد.

 

 

 

 

 1 نظر

خطبه امام سجاد در شام

24 مرداد 1404 توسط Maryam

 

خطبه امام سجاد علیه السلام در مسجد شام

یکی از حساس ترین سخنان امام سجاد علیه السلام که تحولی عظیم در بینش مردم نسبت به امویان ایجاد کرد و معادلات یزید را بر هم زد و خط مشی او را نسبت به اهل بیت علیهم السلام کاملاً تغییر داد خطبه ای است که آن حضرت در جمع مردم و رجال سیاسی و دینی شام ایراد کردند. این خطبه که در مسجد شام ایراد گردیده اوج موفقیت امام سجاد علیه السلام در ابلاغ رسالت و تبلیغ عاشورا و تداوم خط شهیدان کربلاست.

در این مجلس یزید ملعون به یکی از خطیبان درگاهش دستور داد تا به مذمت علی علیه السلام و اولادش و به توجیه و تمجید فجایع عاشورا اقدام نماید. خطیب پس از اینکه بر فراز منبر رفت و حمد و ثنای خداوند را بجای آورد فوق العاده از حضرت علی(ع) و امام حسین(ع) غیبت و بدگوئی کرد و نسبت به بزرگداشت معاویه و یزید سخنانی طولانی گفت و آن ها را به هر عمل نیکوئی نسبت داد.

در این حال امام سجاد(ع) بر آن خطیب فریاد زد و فرمود: ای خطیب، وای بر تو! رضایت مخلوق را بوسیله غضب خالق خریدی. اینک جایگاه خود را در آتش شعله ور دوزخ آماده بنگر و خود را برای آنجا آماده ساز!

آنگاه حضرت به یزید فرمود:

آیا اجازه می دهی من هم با مردم سخن بگویم؟

اما یزید به دلیل ترسی که از افشاگری های امام و نفوذ کلام ایشان داشت به این کار رضایت نداد.

در این حال معاویه پسر یزید به پدرش گفت: خطبه این مرد چه تأثیری دارد؟ بگذار تا هر چه می خواهد، بگوید.

یزید در جواب پسرش گفت: شما قابلیت های این خاندان را نمی دانید، آنان علم و فصاحت را از هم به ارث می برند، از آن می ترسم که خطبه او در شهر فتنه بر انگیزد و وبال آن گریبان گیر ما گردد.

اما مردم شام با اصرار فراوان از یزید خواستند تا امام سجاد علیه السلام نیز به منبر برود

بالاخره در اثر پافشاری شامیان، یزید موافقت کرد که امام علیه السلام به منبر برود.

حضرت سجاد علیه السلام پس از اینکه بر فراز منبر رفت به گونه ای سخنرانی نمود که چشم عموم مردم گریان و قلب آنان ترسان شد. ایشان پس از حمد و ثنای الهی فرمودند:

أَيُّهَا النَّاسُ أُعْطِينَا سِتّاً وَ فُضِّلْنَا بِسَبْعٍ.

 
اى مردم! خداوند به ما ۶ خصلت عطا فرموده و ما را به ۷ ويژگى بر ديگران فضيلت بخشيده است.

 
أُعْطِينَا الْعِلْمَ وَ الْحِلْمَ وَ السَّمَاحَةَ وَ الْفَصَاحَةَ وَ الشَّجَاعَةَ وَ الْمَحَبَّةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ.

 
علم، بردبارى، سخاوت، فصاحت، شجاعت و محبت در قلوب مؤمنين را به ما ارزانى داشت

 
وَ فُضِّلْنَا بِأَنَّ مِنَّا النَّبِيَّ الْمُخْتَارَ مُحَمَّداً وَ مِنَّا الصِّدِّيقُ وَ مِنَّا الطَّيَّارُ وَ مِنَّا أَسَدُ اللَّهِ وَ أَسَدُ رَسُولِهِ وَ مِنَّا سِبْطَا هَذِهِ الْأُمَّةِ.

 
و ما را بر ديگران برترى داد به اينكه پيامبر بزرگ اسلام، صديق، جعفر طيار، شير خدا و شير رسول خدا (ص) و امام حسن و حسین (ع) دو فرزند بزرگوار رسول اكرم (ص) را از ما قرار داد.

 
مَنْ عَرَفَنِي فَقَدْ عَرَفَنِي وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفْنِي أَنْبَأْتُهُ بِحَسَبِي وَ نَسَبِي.

 
(با اين معرفى كوتاه) هر كس مرا شناخت كه شناخت و براى آنان كه مرا نشناختند با معرفى پدران و خاندانم خود را به آنان می‌شناسانم.

 
أَيُّهَا النَّاسُ أَنَا ابْنُ مَكَّةَ وَ مِنَى

اى مردم! من فرزند مكه و منا هستم.

 
أَنَا ابْنُ زَمْزَمَ وَ الصَّفَا.

 
من فرزند زمزم و صفا هستم.

 
أَنَا ابْنُ مَنْ حَمَلَ الرُّكْنَ بِأَطْرَافِ الرِّدَا.

 
من فرزند كسى هستم كه حجر الاسود را با رداى خود حمل و در جاى خود نصب فرمود.

 
أَنَا ابْنُ خَيْرِ مَنِ ائْتَزَرَ وَ ارْتَدَى.

 
من فرزند بهترین کسى هستم که (براى حج) لباس پوشید

 
أَنَا ابْنُ خَيْرِ مَنِ انْتَعَلَ وَ احْتَفَى.

 
من فرزند بهترین کسى ام که (براى طواف) پا برهنه شد

 
أَنَا ابْنُ خَيْرِ مَنْ طَافَ وَ سَعَى.

 
من فرزند بهترين طواف و سعى كنندگانم.

 
أَنَا ابْنُ خَيْرِ مَنْ حَجَّ وَ لَبَّى.

 
من فرزند بهترين حج گزاران و تلبیه گويان هستم.

 
أَنَا ابْنُ مَنْ حُمِلَ عَلَى الْبُرَاقِ فِي الْهَوَاءِ.

 
من فرزند آنم كه بر براق سوار شد.

 
أَنَا ابْنُ مَنْ أُسْرِيَ بِهِ مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى.

 
من فرزند پيامبرى هستم كه در يك شب از مسجد الحرام به مسجد الاقصی سير كرد.

 
أَنَا ابْنُ مَنْ بَلَغَ بِهِ جَبْرَئِيلُ إِلَى سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى.

 
من فرزند آنم كه جبرئیل او را به سدرة المنتهى برد

أَنَا ابْنُ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى أَنَا ابْنُ عَلِيٍّ الْمُرْتَضَى.

 
من فرزند محمد مصطفى و على مرتضی هستم

 
أَنَا ابْنُ مَنْ ضَرَبَ خَرَاطِيمَ الْخَلْقِ حَتَّى قَالُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ.
من فرزند كسى هستم كه بينى گردنكشان را به خاک ماليد تا به كلمه توحيد اقرار كردند.

 
أَنَا ابْنُ مَنْ ضَرَبَ بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اللَّهِ بِسَيْفَيْنِ وَ طَعَنَ بِرُمْحَيْنِ

 
من پسر آن كسى هستم كه برابر پيامبر با دو شمشير و با دو نيزه مى‌ جنگيد.

 
وَ هَاجَرَ الْهِجْرَتَيْنِ وَ بَايَعَ الْبَيْعَتَيْنِ
و دو بار هجرت و دو بار بيعت كرد

 
وَ قَاتَلَ بِبَدْرٍ وَ حُنَيْنٍ وَ لَمْ يَكْفُرْ بِاللَّهِ طَرْفَةَ عَيْنٍ.

 
و در بدر و حنين با كافران جنگيد و به اندازه چشم بر هم زدنى به خدا كفر نورزيد.

 
أَنَا ابْنُ صَالِحِ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَارِثِ النَّبِيِّينَ وَ قَامِعِ الْمُلْحِدِينَ وَ يَعْسُوبِ الْمُسْلِمِينَ وَ نُورِ الْمُجَاهِدِينَ وَ زَيْنِ الْعَابِدِينَ وَ تَاجِ الْبَكَّائِينَ

من فرزند صالح مؤمنان و وارث انبيا و از بين برنده مشركان و امير مسلمانان و فروغ جهادگران و زينت عبادت كنندگان و افتخار گريه كنندگانم.

 
وَ أَصْبَرِ الصَّابِرِينَ وَ أَفْضَلِ الْقَائِمِينَ مِنْ آلِ يَاسِينَ رَسُولِ رَبِّ الْعَالَمِينَ.

 و من فرزند بردبارترين بردباران و افضل نمازگزاران از اهل بیت پيامبر هستم.

 
أَنَا ابْنُ الْمُؤَيَّدِ بِجَبْرَئِيلَ الْمَنْصُورِ بِمِيكَائِيلَ 
من پسر آنم كه جبرئيل او را تأييد و ميكائيل او را يارى كرد.

 
أَنَا ابْنُ الْمُحَامِي عَنْ حَرَمِ الْمُسْلِمِينَ وَ قَاتِلِ الْمَارِقِينَ وَ النَّاكِثِينَ وَ الْقَاسِطِينَ وَ الْمُجَاهِدِ أَعْدَاءَهُ النَّاصِبِينَ
من فرزند آنم كه از حریم مسلمانان حمايت فرمود و با مارقين و ناكثين و قاسطين جنگيد و با دشمنانش مبارزه كرد.
وَ أَفْخَرِ مَنْ مَشَى مِنْ قُرَيْشٍ أَجْمَعِينَ
من فرزند بهترين قريشم.

 
وَ أَوَّلِ مَنْ أَجَابَ وَ اسْتَجَابَ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ
من پسر اولين كسى هستم از مؤمنين كه دعوت خدا و پيامبر را پذيرفت.

 
وَ أَوَّلِ السَّابِقِينَ وَ قَاصِمِ الْمُعْتَدِينَ وَ مُبِيدِ الْمُشْرِكِينَ
من پسر اول سبقت گيرنده‏ اى در ايمان و شكننده كمر متجاوزان و از ميان برنده مشركانم.

 
وَ سَهْمٍ مِنْ مَرَامِي اللَّهِ عَلَى الْمُنَافِقِينَ وَ لِسَانِ حِكْمَةِ الْعَابِدِينَ وَ نَاصِرِ دِينِ اللَّهِ وَ وَلِيِّ أَمْرِ اللَّهِ وَ بُسْتَانِ حِكْمَةِ اللَّهِ وَ عَيْبَةِ عِلْمِهِ.

من فرزند آنم كه به مثابه تيرى از تيرهاى خدا براى منافقان و زبان حكمت عباد خداوند و يارى كننده دين خدا و ولى امر او و بوستان حكمت خدا و حامل علم الهى بود. 
سَمِحٌ سَخِيٌّ بَهِيٌّ بُهْلُولٌ زَكِيٌّ أَبْطَحِيٌّ رَضِيٌّ مِقْدَامٌ هُمَامٌ صَابِرٌ صَوَّامٌ مُهَذَّبٌ قَوَّامٌ.
او جوانمرد، سخاوتمند، نيكوچهره، جامع خيرها، سيد، بزرگوار، ابطحى، راضى به خواست خدا، پيشگام در مشكلات، شكيبا، دائما روزه ‏دار، پاكيزه از هر آلودگى و بسيار نماز می‌خواند.

 
قَاطِعُ الْأَصْلَابِ وَ مُفَرِّقُ الْأَحْزَابِ.

 او رشته نسل دشمنان خود را از هم گسيخت و شيرازه گروه‌های كفر را از هم پاشيد.

 
أَرْبَطُهُمْ عِنَاناً وَ أَثْبَتُهُمْ جَنَاناً وَ أَمْضَاهُمْ عَزِيمَةً وَ أَشَدُّهُمْ شَكِيمَةً أَسَدٌ بَاسِلٌ يَطْحَنُهُمْ فِي الْحُرُوبِ إِذَا ازْدَلَفَتِ الْأَسِنَّةُ وَ قَرُبَتِ الْأَعِنَّةُ طَحْنَ الرَّحَى وَ يَذْرُوهُمْ فِيهَا ذَرْوَ الرِّيحِ الْهَشِيمِ.


او داراى قلبى ثابت و قوى و اراده‏اى محكم و استوار و عزمى راسخ بود و همانند شيرى شجاع كه وقتى نيزه ‏ها در جنگ به هم در مى‏ آميخت آنها را همانند آسيا خرد و نرم و بسان باد آنها را پراكنده مى‏ ساخت.

 
لَيْثُ الْحِجَازِ وَ كَبْشُ الْعِرَاقِ مَكِّيٌّ مَدَنِيٌّ خَيْفِيٌّ عَقَبِيٌّ بَدْرِيٌّ أُحُدِيٌّ شَجَرِيٌّ مُهَاجِرِيٌّ.

او شير حجاز و آقا و بزرگ عراق است كه مكى و مدنى و خيفى و عقبى و بدرى و احدى و شجرى و مهاجرى است، كه در همه اين صحنه‏‌ها حضور داشت.

 
مِنَ الْعَرَبِ سَيِّدُهَا وَ مِنَ الْوَغَى لَيْثُهَا وَارِثُ الْمَشْعَرَيْنِ وَ أَبُو السِّبْطَيْنِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ.

 
او سيد عرب است و شير ميدان نبرد و وارث دو مشعر، و پدر دو فرزند: حسن و حسين.

 
ذَاكَ جَدِّي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ

 
آرى او، همان او (كه اين صفات و ويژگي‌هاى ارزنده مختص اوست) جدم على بن ابى طالب است. 
ثُمَّ قَالَ:أَنَا ابْنُ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ أَنَا ابْنُ سَيِّدَةِ النِّسَاءِ
سپس گفت:من فرزند فاطمه زهرا بانوى بانوان جهانم.

 انا ابنُ خَدیجهَ الکبری.

من فرزند خدیجه کبری هستم.

 
انا ابن الحسين القتيل بكربلا

 من فرزند حسين شهيد كربلايم

 
انا ابن المرمل بالدماء

 من فرزند آنم كه در خون آغشته شد

 
انا ابن من بكى عليه الجن في الظلماء

 و پسر آنم كه پريان در ماتم او گريستند

انا ابن من ناح عليه الطيور في الهواء

 و من فرزند آنم كه پرندگان در ماتم او شيون كردند.

 
فَلَمْ يَزَلْ يَقُولُ أَنَا أَنَا حَتَّى ضَجَّ النَّاسُ بِالْبُكَاءِ وَ النَّحِيبِ.

و آنقدر به اين حماسه مفاخره آميز ادامه داد كه شيون مردم به گريه بلند شد!

 
 در این هنگام  یزید نگران شد و براى آن كه مبادا انقلابى به وجود بیاید. برای همین به مؤذن دستور داد تا اذان گويد تا بلكه امام سجاد (ع) را به اين نيرنگ ساكت كند!

 مؤذن برخاست و اذان را آغاز كرد. همين كه گفت: الله اكبر، امام سجاد (ع) فرمود:

قَالَ عَلِيٌّ لَا شَيْ‏ءَ أَكْبَرُ مِنَ اللَّهِ.

چيزى بزرگتر از خداوند وجود ندارد.

 
فَلَمَّا قَالَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ شَهِدَ بِهَا شَعْرِي وَ بَشَرِي وَ لَحْمِي وَ دَمِي.

 
و چون گفت: اشهد ان لا اله الا الله، امام (ع) فرمود: مو و پوست و گوشت و خونم به يكتایى خدا گواهى مى‌‏دهد.

 
فَلَمَّا قَالَ الْمُؤَذِّنُ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ الْتَفَتَ مِنْ فَوْقِ الْمِنْبَرِ إِلَى يَزِيدَ فَقَالَ مُحَمَّدٌ هَذَا جَدِّي أَمْ جَدُّكَ يَا يَزِيدُ

و هنگامى كه گفت: اشهد ان محمدا رسول الله، امام (ع) رو به يزيد كرد و فرمود: اين محمد كه نامش برده شد، آيا جد من است و يا جد تو؟!

 
فَإِنْ زَعَمْتَ أَنَّهُ جَدُّكَ فَقَدْ كَذَبْتَ وَ كَفَرْتَ وَ إِنْ زَعَمْتَ أَنَّهُ جَدِّي فَلِمَ قَتَلْتَ عِتْرَتَهُ

اگر ادعا كنى كه جد توست پس دروغ گفتى و كافر شدى و اگر جد من است چرا خاندان او را كشتى و آنان را از دم شمشير گذراندى؟!

 سپس مؤذن بقيه اذان را گفت و يزيد پيش آمد و نماز ظهر را خواند.

 
منبع: بحارالانوار، جلد ۴۵، صفحه ۱۳۸

هنگامی که امام سجاد علیه السلام آن خطبه رسا را ایراد فرمود، مردم حاضر در مسجد را سخت تحت تأثیر قرار داد و انگیزه بیداری را در آنان برانگیخت و به آنان جرأت و جسارت بخشید.

روایت شده است که یکی از دانشمندان یهود که در آن مجلس حضور داشت (بنا به نقلی سفیر روم ) به یزید گفت:

این جوان کیست؟

یزید گفت: او علی بن الحسین است.

یهودی گفت: حسین کیست؟

یزید در جواب گفت: پسر علی بن ابی طالب می باشد.

عالم یهودی گفت: مادر حسین کیست؟

یزید گفت: فاطمه دختر محمّد.

یهودی گفت: سبحان اللَّه!! این حسین پسر دختر پیامبر شما است و مع ذلک او را با این سرعت کشتید. چه بد با ذرّیه پیامبر خدا رفتار کردید!! بخدا قسم اگر حضرت موسی یک نوه از صلب خود در میان ما یهودیان به یادگار می نهاد ما او را پرستش می کردیم، ولی شما که دیروز پیغمبر خود را از دست داده اید امروز برجستید و پسر او را شهید کردید؟ اف بر شما، چه بد امتی هستید!

در این حال یزید عصبانی شد و فرمان داد تا او را بزنند.

در این هنگام آن یهودی برخاست و گفت:

اگر می خواهید مرا بزنید بزنید، می خواهید بکشید بکشید، رها می کنید رها کنید؛ در هر صورت من در تورات می نگرم که می گوید: هر کسی ذریه پیامبری را بکشد تا زنده باشد همیشه ملعون خواهد بود و هنگامی که بمیرد دچار آتش جهنم خواهد شد.

 

 نظر دهید »

خطبه حضرت زینب سلام الله در شام

24 مرداد 1404 توسط Maryam

 

زینب(س) در این خطبه، بر خلاف خطبه عاطفی خود در کوفه، بیشتر از مطالب برهانی و استدلالی بهره گرفت و کمتر به مطالب عاطفی پرداخت  و زمینه فکری جامعه برای آگاه شدن از باطل‌بودن حکومت یزید را  فراهم آورد. همچنین او توانست با استناد به آیاتی از قرآن، برخی را هدایت کند و اتهام حکومت وقت، مبنی بر خارجی‌ خواندن اسیران کربلا را رد کند.

این خطبه را کامل‌کنندۀ قیام امام حسین(ع) در کربلا دانسته‌اند، چرا که حضرت زینب‌(س) با بیان این خطبه توانست از تحریف واقعه کربلا جلوگیری کند. 

محتوای خطبه حضرت زینب(س) را مشتمل بر هفت محور دانسته‌اند:

۱.درهم شکستن غرور یزید با استدلال به آیات قرآن؛مقایسۀ گذشت کریمانه پیامبر(ص) از نیاکان یزید در فتح مکه، با عمل یزید در به اسارت گرفتن خاندان پیامبر؛
۲.یادآوری سخنان کفرآمیز یزید و تأکید بر ایمان نداشتن او؛
۳.تأکید بر مقام والای شهیدان، خصوصاً شهیدان خاندان پیامبر(ص)؛
۴.اشاره به حضور یزید در محکمه عدل الهی در قیامت؛
۵.تحقیر یزید با نالایق دانستن یزید برای هم‌سخن شدن؛
۶.شکرگزاری نعمت‌های بسیار خدا به سبب ۷.ارزانی‌داشتن رحمت، کرامت و شهادت به خاندان پیامبر(ص)

متن  و ترجمه خطبه حضرت زینب(س) در شام 


فَقَامَتْ زَيْنَبُ بِنْتُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع فَقَالَتْ:
زینب دختر علی ابن اب طالب برخاست  و فرمود :


الْحَمْدُ لِلهِ رَبِّ الْعالَمِينَ وَ صَلَّى اللهُ عَلَى رَسُولِهِ وَ آلِهِ أَجْمَعِينَ صَدَقَ اللهُ سُبْحَانَهُ كَذَلِكَ يَقُولُ: ﴿ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِينَ أَسَاءُوا السُّوءَى أَنْ كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَكَانُوا بِهَا يَسْتَهْزِئُونَ﴾ [روم:۱۰]
حمد خدای، پروردگار جهانیان را سزاست، و درود خدا بر محمّد و بر همه آل او باد، خدا راست فرموده که فرمود: آنگاه فرجام کسانی که بدی کردند [بسی] بدتر بود [چرا] که آیات خدا را تکذیب کردند و آنها را به ریشخند می‌گرفتند(آیه ۱۰ سوره روم)
أَ ظَنَنْتَ يَا يَزِيدُ حَيْثُ أَخَذْتَ عَلَيْنَا أَقْطَارَ الْأَرْضِ وَ آفَاقَ السَّمَاءِ فَأَصْبَحْنَا نُسَاقُ كَمَا تُسَاقُ الْأُسَرَاءُ أَنَّ بِنَا هَوَاناً عَلَيْهِ وَ بِكَ عَلَيْهِ كَرَامَةً
ای یزید، آیا گمان برده‌ای حال که جای جای زمین و آفاق آسمان را بر ما گرفتی و بستی و ما چونان کنیزان رانده شدیم، مایه خواری ما و موجب کرامت توست!!
وَ أَنَّ ذَلِكَ‏ لِعِظَمِ خَطَرِكَ عِنْدَهُ فَشَمَخْتَ بِأَنْفِكَ وَ نَظَرْتَ فِي عِطْفِكَ جَذْلَانَ مَسْرُوراً حَيْثُ رَأَيْتَ الدُّنْيَا لَكَ مُسْتَوْثِقَةً وَ الْأُمُورَ مُتَّسِقَةً وَ حِينَ صَفَا لَكَ مُلْكُنَا وَ سُلْطَانُنَا
و حکایت از عظمت مکانت تو دارد که این چنین باد در بینی انداخته‌ای، و برق شادی و سرور از دیدگانت می‌جهد، حال که دنیا را برای خود مرتّب و امور را برایت منظم می‌بینی، و ملک و سلطنت ما برایت صافی گردیده.

فَمَهْلًا مَهْلًا أَ نَسِيتَ قَوْلَ اللهِ تَعَالَى: وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ. [آل عمران:178]


لختی آرام گیر، مگر سخن خدای را فراموش کرده‌ای که فرمود: و البته نباید کسانی که کافر شده‌اند تصور کنند اینکه به ایشان مهلت می‌دهیم برای آنان نیکوست ما فقط به ایشان مهلت می‌دهیم تا بر گناه [خود] بیفزایند و [آنگاه] عذابی خفت آور خواهند داشت. (آل‌عمران:۱۷۸)

أَ مِنَ الْعَدْلِ يَا ابْنَ الطُّلَقَاءِ تَخْدِيرُكَ حَرَائِرَكَ وَ إِمَاءَكَ وَ سَوْقُكَ بَنَاتِ رَسُولِ الله صلی الله علیه وآله سَبَايَا قَدْ هَتَكْتَ سُتُورَهُنَّ وَ أَبْدَيْتَ وُجُوهَهُنَّ تَحْدُو بِهِنَّ الْأَعْدَاءُ مِنْ بَلَدٍ إِلَى بَلَدٍ وَ يَسْتَشْرِفُهُنَّ أَهْلُ الْمَنَاهِلِ وَ الْمَنَاقِلِ وَ يَتَصَفَّحُ وُجُوهَهُنَّ الْقَرِيبُ وَ الْبَعِيدُ وَ الدَّنِيُّ وَ الشَّرِيفُ لَيْسَ مَعَهُنَّ مِنْ رِجَالِهِنَّ وَلِيٌّ وَ لَا مِنْ حُمَاتِهِنَّ حَمِيٌّ
آیا این از عدل است ای فرزند آزادشده‌ها که زنان و کنیزان تو در پس پرده باشند و دختران رسول‌الله اسیر؟! پرده‌های حُرمتشان را دریدی، و چهره‌هایشان را آشکار کردی، آنان را چونان دشمنان از شهری به شهری کوچانیده، ساکنان منازل و مناهل (بومی و غریب) بر آنان اشراف یافتند، و مردم دور و نزدیک و پست و فرومایه و شریف چهره‌هایشان را نگریستند، در حالی که از مردان آنان حامی و سرپرستی همراهشان نبود.
 

وَ كَيْفَ يُرْتَجَى مُرَاقَبَةُ مَنْ لَفَظَ فُوهُ أَكْبَادَ الْأَزْكِيَاءِ وَ نَبَتَ لَحْمُهُ مِنْ‏ دِمَاءِ الشُّهَدَاءِ وَ كَيْفَ يَسْتَبْطِئُ فِي بُغْضِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ مَنْ نَظَرَ إِلَيْنَا بِالشَّنَفِ وَ الشَّنَئَانِ وَ الْإِحَنِ وَ الْأَضْغَانِ ثُمَّ تَقُولُ غَيْرَ مُتَأَثِّمٍ وَ لَا مُسْتَعْظِمٍ
چگونه امید دلسوزی و غمگساری باشد از فرزند کسی که جگرهای پاکان را به دهان گرفته و گوشت وی از خون شهداء پرورش یافته است؟! و چسان در عداوت ما اهل البیت کُندی ورزد آن که نظرش به ما نظر دشمنی و کینه‌توزی است؟! آن گاه بدون احساس چنین گناه بزرگی بگویی:
 

«لَأَهَلُّوا وَ اسْتَهَلُّوا فَرَحاً/ ثُمَّ قَالُوا يَا يَزِيدُ لَا تُشَلَ‏» مُنْتَحِياً عَلَى ثَنَايَا أَبِي عَبْدِ اللهِ سَيِّدِ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ تَنْكُتُهَا بِمِخْصَرَتِكَ
(اجداد تو) برخیزند و پایکوبی کنند و به تو بگویند:ای یزید دست مریزاد، در حالی که با تازیانه و عصایت بر دندان‌های پیشین ابی عبدالله علیه‌السلام بزنی.
 

وَ كَيْفَ لَا تَقُولُ ذَلِكَ وَ قَدْ نَكَأْتَ الْقَرْحَةَ وَ اسْتَأْصَلْتَ الشَّافَةَ بِإِرَاقَتِكَ دِمَاءَ ذُرِّيَّةِ مُحَمَّدٍ ص وَ نُجُومِ الْأَرْضِ مِنْ آلِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ وَ تَهْتِفُ بِأَشْيَاخِكَ زَعَمْتَ أَنَّكَ تُنَادِيهِمْ فَلَتَرِدَنَّ وَشِيكاً مَوْرِدَهُمْ
چرا چنین نگویی، و حال آن که از قُرحه (زخم) و جراحت، پوست برداشتی و با ریختن خون ذرّیه محمّد صلّی اللَّه علیه و آله که ستارگان زمین از آل عبد المطلباند خاندان او را مستأصل کردی و نیاکان خود را می‌خوانی، و به گمان خود آنها را ندا در می‌دهی.

وَ لَتَوَدَّنَّ أَنَّكَ شَلَلْتَ وَ بَكِمْتَ وَ لَمْ تَكُنْ قُلْتَ مَا قُلْتَ وَ فَعَلْتَ مَا فَعَلْتَ اللَّهُمَّ خُذْ لَنَا بِحَقِّنَا وَ انْتَقِمْ مِنْ ظَالِمِنَا وَ أَحْلِلْ غَضَبَكَ بِمَنْ سَفَكَ دِمَاءَنَا وَ قَتَلَ حُمَاتَنَا
(ای یزید) زودا که به آنان بپیوندی و در آن روز آرزو می‌کردی که ای کاش شَل بودی و لال و نمی‌گفتی آنچه را که گفتی و نمی‌کردی آنچه را که کردی. خداوندا حقّ ما را بگیر، و از آن که به ما ستم کرد انتقام ستان، و غضب خود را بر آن که خون‌های ما را ریخته، حامیان ما را کشته، فرو فرست.
 

فَوَ الله مَا فَرَيْتَ إِلَّا جِلْدَكَ وَ لَا حَزَزْتَ إِلَّا لَحْمَكَ وَ لَتَرِدَنَّ عَلَى رَسُولِ اللهِ ص بِمَا تَحَمَّلْتَ مِنْ سَفْكِ دِمَاءِ ذُرِّيَّتِهِ وَ انْتَهَكْتَ مِنْ حُرْمَتِهِ فِي عِتْرَتِهِ وَ لُحْمَتِهِ حَيْثُ يَجْمَعُ اللهُ شَمْلَهُمْ وَ يَلُمُّ شَعَثَهُمْ وَ يَأْخُذُ بِحَقِّهِمْ ﴿وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ﴾ [آل عمران:169]
 
(ای یزید) به خدا سوگند جز پوست خود را ندریدی و جز گوشتت را نبریدی، بی‌تردید بر رسول‌الله صلّی الله علیه و آله وارد می‌شوی در حالی که خون ذرّیه‌اش را ریختی و پرده حرمت فرزندانش را دریدی و این‌جایی است که خدا پراکندگی‌هایشان را جمع و پریشانی‌هایشان را دفع، و حقوق آنان را بگیرد ﴿هرگز کسانی را که در راه خدا کشته شده‌اند مرده مپندار بلکه زنده اند که نزد پروردگارشان روزی داده می‌شوند. (آل‌عمران:۱۶۹)
 

وَ حَسْبُكَ بِاللهِ حَاكِماً وَ بِمُحَمَّدٍ ص خَصِيماً وَ بِجَبْرَئِيلَ ظَهِيراً وَ سَيَعْلَمُ مَنْ سَوَّلَ لَكَ وَ مَكَّنَكَ مِنْ رِقَابِ الْمُسْلِمِينَ بِئْسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلًا وَ أَيُّكُمْ شَرٌّ مَكاناً وَ أَضْعَفُ جُنْداً
(ای یزید) همین قدر تو را بس است که خدای داور، و محمّد صلّی الله علیه و آله دشمنت و صاحب خون، و جبرئیل پشت و پشتوانه پیامبر باشد، و زودا بداند آن کس که فریبت داد و تو را بر گرده مسلمانان سوار کرد، چه بد جانشینی برگزیده، و کدام یک مکانتی بدتر داشته و نیرویی اندکتر دارد.

وَ لَئِنْ جَرَّتْ عَلَيَّ الدَّوَاهِي مُخَاطَبَتَكَ إِنِّي لَأَسْتَصْغِرُ قَدْرَكَ وَ أَسْتَعْظِمُ تَقْرِيعَكَ وَ أَسْتَكْثِرُ تَوْبِيخَكَ لَكِنَّ الْعُيُونَ عبْرَى وَ الصُّدُورَ حَرَّى أَلَا فَالْعَجَبُ كُلُّ الْعَجَبِ لِقَتْلِ حِزْبِ الله النُّجَبَاءِ بِحِزْبِ الشَّيْطَانِ الطُّلَقَاءِ
یزید، گر چه مصیبت‌ها و بلاهای زیاد از تو بر من فرود آمد ولی هماره قدر تو را ناچیز دانسته فاجعه‌ات را بزرگ، و نکوهشت را بزرگ می‌شمرم، چه کنم که دیدگان، اشکبار و سینه‌ها سوزان است. شگفتا و بس شگفتا کشته شدن حزب‌الله نجیبان به دست حزب شیطان طُلَقاء (آزاده شدگان با رحمت پیامبر در فتح مکه) است،

فَهَذِهِ الْأَيْدِي تَنْطِفُ مِنْ دِمَائِنَا وَ الْأَفْوَاهُ تَتَحَلَّبُ مِنْ لُحُومِنَا وَ تِلْكَ الْجُثَثُ الطَّوَاهِرُ الزَّوَاكِي تَنْتَابُهَا الْعَوَاسِلُ وَ تُعَفِّرُهَا أُمَّهَاتُ الْفَرَاعِلِ وَ لَئِنِ اتَّخَذْتَنَا مَغْنَماً لَتَجِدَنَّا وَشِيكاً مَغْرَماً حِينَ لَا تَجِدُ إِلَّا مَا قَدَّمَتْ يَدَاكَ وَ ما رَبُّكَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ فَإِلَى اللهِ الْمُشْتَكَى وَ عَلَيْهِ الْمُعَوَّلُ
از دست‌های پلیدشان خون‌های ما می‌چکد، و دهان‌های ناپاکشان از گوشت ما می‌خورد، و آن جسدهای پاک و پاکیزه با یورش گرگ‌های درنده روبروست، و آثارشان را کفتارها محو می‌کند، و اگر ما را غنیمت گرفتی، زودا دریابی غنیمت نه، که غرامت بوده است، آن روز که جز آنچه دست‌هایت از پیش فرستاده نیابی، و پروردگارت ستمگر بر بندگانش نیست، و شکایت‌ها به سوی خداست.
 

فَكِدْ كَيْدَكَ وَ اسْعَ سَعْيَكَ وَ نَاصِبْ جُهْدَكَ فَوَ الله لَا تَمْحُو ذِكْرَنَا وَ لَا تُمِيتُ وَحْيَنَا وَ لَا تُدْرِكُ أَمَدَنَا وَ لَا تَرْحَضُ عَنْكَ عَارَهَا وَ هَلْ رَأْيُكَ إِلَّا فَنَدٌ وَ أَيَّامُكَ إِلَّا عَدَدٌ وَ جَمْعُكَ إِلَّا بَدَدٌ يَوْمَ يُنَادِي الْمُنَادِي أَلا لَعْنَةُ الله عَلَى الظَّالِمِينَ
هر کید و مکر، و هر سعی و تلاش که داری به کار بند، سوگند به خدای که هرگز نمی‌توانی، یاد و نام ما را محو و وحی ما را بمیرانی، چه دوران ما را درک نکرده، این عار و ننگ از تو زدوده نگردد. آیا جز این است که رأی تو سست است و باطل، و روزگارت محدود و اندک، و جمعیت تو پراکنده گردد، آری، آن روز که ندا رسد: أَلا لَعْنَةُ اللهِ عَلَی الظَّالِمِینَ.

فَالْحَمْدُ لِله رَبِّ الْعالَمِينَ الَّذِي خَتَمَ لِأَوَّلِنَا بِالسَّعَادَةِ وَ الْمَغْفِرَةِ وَ لِآخِرِنَا بِالشَّهَادَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ نَسْأَلُ الله أَنْ يُكْمِلَ لَهُمُ الثَّوَابَ وَ يُوجِبَ لَهُمُ الْمَزِيدَ وَ يُحْسِنَ عَلَيْنَا الْخِلَافَةَ إِنَّهُ رَحِيمٌ وَدُودٌ وَ حَسْبُنَا الله وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ.
پس حمد تنها از آنِ خدای پروردگار جهانیان است که برای اوّل ما سعادت و مغفرت، و برای آخر ما شهادت و رحمت مقرر فرمود. از خدا مسئلت می‌کنیم ثواب آنان را تکمیل فرموده و موجبات فزونی آن را فراهم آورد، و خلافت را بر ما نیکو گرداند، چه او رحیم و ودود است، خدای ما را بس است چه نیکو وکیلی است.





منبع: سید ابن‌طاووس، اللهوف علی قتلی الطفوف، ۱۳۴۸ش، ص۱۸۵.

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

روزهای آفتابی...شبهای مهتابی

جستجو

موضوعات

  • همه
  • امام حسن عسکری علیه السلام
  • امام حسین
  • امام سجاد(ع)
  • بدون موضوع
  • دلنوشته
  • شهدا
  • عقاید
  • قرآن

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

پیوندهای وبلاگ

  • قران وعترت
  • قرآن وعترت
  • کانال قرآن وعترت