آیا نظریۀ "جهانهای موازی" که در فیزیک کوآنتوم طرح شده، با معارف اسلامی و قرآنی منافاتی ندارد؟!
نظریۀ جهانهای موازی“، فعلاَ فقط در حدّ یک “نظریه” میباشد و هنوز به اثبات علمی نرسیده است؛ لذا میتواند مقدمهای برای طرح فرضیهها، تحقیقات و مطالعات علمی باشد، اما نمیتواند قابل قبول، تأیید و پیروی قرار گیرد؛ چرا که “نظریه"، هر چند مبتنی بر علائم و شواهدی باشد، فقط یک “گمان” است و نباید از گمان پیروی نمود.
موازی
شاید اگر نام “جهانها یا عوالم دیگر” را برمی گزیدند، علمیتر بود، چرا که “موازی"، در تعریف هندسی آن، یعنی: «در کنار هم امتداد دارند - فاصلۀ آنها همیشه ثابت است - و هیچگاه به هم نمیرسند، یا همدیگر را قطع نمیکنند».
جهانهای موازی
وجود جهانها [عوالِم] دیگر در فلسفه و هم چنین علوم طبیعی، سابقۀ بسیار دیرینهای دارد و علوم قرآنی نیز به آن تصریح شده است، اما به عنوان یک نظریۀ علمی در فیزیک، اولین بار در سال 1945، توسط یک دانشجوی دکتری از دانشگاه پرینستون به نام هیو اورت مطرح شد. او ابتدا این نظریه را مطرح کرد که «گیتی ما نیز از دیگر گیتیگان شاخه گرفته شده است»! تا اینجا سخن جدید و عجیبی نیست، اما این که «شاید ما در آن گیتیها به گونهای دیگر وجود داشتیم یا داریم»، اولاً مبتنی بر “شاید” است، یعنی هیچ دلیلی بر آن اقامه نکرده است، و ثانیاً اگر توضیح منطقی داده نشود، در حدّ تخیلات و اوهام و تصورات باقی میماند.
وجود عوالم دیگر
“جهان یا گیتی“، به همین دنیا و طبیعت مادی که میشناسیم و در آن زندگی میکنیم گفته میشود، اما “عالَم” به آن چه خلق شده و هستی یافته اطلاق دارد.
در همین جهان مادی و طبیعی، “عوالِم” بسیار متعدد و متفاوتی وجود دارند و در هر عالَمی، موجودات بیشماری با ویژگیهای خود زندگی میکنند که در عین استقلال، همه با هم مرتبط میباشند. به عنوان مثال: عالَمِ خشکی، با عالَم اقیانوسها و دریاها متفاوت است - عالَم گیاهان، با عالَم حیوانات متفاوت است - عالَمِ انسانها، با سایر عوالم موجود متفاوت است؛ اما مرتبطند.
همچنین، عالَم عقل با عالَم قلب (جان) متفاوت است؛ کار یکی شناخت است و دیگری فهم و محبت یا نفرت - عالَم ایمان، با عالَم عمل متفاوت است - عالَم خواب، با عالَم بیداری متفاوت است و هر کدام ویژگیها، نقش، آثار و تبعات خود را دارند و همه با هم مرتبطند.
در همین حیات طبیعی در زمین، عالَم روح با عالَم ماده و جسم متفاوت است. اگر چه برخی وجود روح را قبول نداشته باشند، اما تصدیق یا تکذیب دیگران، نقشی در این حقیقت ندارد.
بدن ابزار کار روح در این دنیاست و روح بر بدن تأثیر دارد و بدن نیز در ساختار روح اثر میگذارد. کسی که گرسنه و تشنه بماند، روح و روانش و اخلاقش متأثر میگردد و کسی که پُرخوری کند نیز هم چنین.
در مجموعۀ عوالم، عالَم دنیا - عالَم فرشتگان - عالَم برزخ و عالَم آخرت وجود دارند؛ چنان که میدانیم حتی بهشت و جهنم، از هم اکنون وجود دارند و عدهای به آنها وارد و از آنها خارج میشوند و همگان در ساختار بهشت و جهنم خود نقش دارند.
این عالم شاخهای از عالَم دیگر است
البته که چنین است و این کشف یا سخن جدیدی نیست! تمام عالَم هستی، سیر نزولی و صعودی دارد و همین جهان طبیعت، مرتبۀ نازلۀ عوالِم بالاتر میباشد.
«إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ» که جهانبینی موحدان و مؤمنان میباشد، یعنی: هستیِ عالَم، از هستیبخش شروع شده و بازگشت نیز به سوی اوست. به قول میرفندرسکی:
چرخ با این اختران نغز و خوش زیباستی
صورتی در زیر دارد هرچه بر بالاستی
صورت زیرین اگر با نردبان معرفت
بر رود بالا همان با اصل خود یکتاستی
غربیها، یک صفحه از کتاب هستی را آن هم به صورت ناقص و فقط از بُعد مادی میخوانند و البته نشانههایی از حقایق را در آن میبینند و زود نظریه میدهند و آن را به عنوان کشف علمی جدید خود به ثبت میرسانند!
بنابراین، این که عوالم و هر چیزی، مراتب بالاتری دارند و از بالا به پایین نازل شدهاند، کشف و سخن جدیدی نیست؛ چنان که در قرآن کریم فرمود:
«وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ» (الحجر، 21)
- خزائن همه چيز نزد ما است، و ما جز به اندازه معلوم (علمی) آن را نازل نمیكنيم.
رب العالمین
“ربّ العالمین"، یعنی کسی که خالق، مالِک و گردانندۀ تمامی عوالِم هستی میباشد، و همه چیز را از کوچکترین ذرات گرفته، تا آسمانهای هفتگانه و تا عرش، برنامهریزی، تدبیر و مدیریت مینماید. بنابراین، همین واژۀ و اسم «ربّ العالمین» که به الله جلّ جلاله اختصاص دارد، حاکی از آن است که “عوالِم” بسیار متعددی خلق شدهاند و وجود دارند و اداره میشوند؛ اما نفرمود که اینها موازی هستند و هیچگاه با هم مرتبط نیستند و به یک مقصد واحد نمیرسند.
موازی خواندن عوالِم به معنای هندسیاش، نه تنها به اثبات نرسیده و نمیرسد، بلکه کاملاً خطاست؛ چرا که این “عوالِم"، با یکدیگر در ارتباط میباشند و چگونگی آنها و نیز آن چه در آنها میگذرد، بر سایر عوالِم تأثیر میگذارد.
در جهان طبیعت شاهدیم که آب باران، زمین را زنده میکند - گیاهان، ضمن تأثیر در طبیعت، مواد خوراکی انسانها و حیوانات را تأمین میکنند و انسان برای تولید صنایع شیمایی و دارویی، از آنها استفاده میکند - برخی از پرندگان، آبزیان و حیوانات و حتی حشرات، ضمن جابجایی بذر گیاهان، مواد خوراکی انسان و حیوان را تأمین میکنند و لاشۀ آنها نیز کودی برای خاک میشود.
عوامل دیگر در آموزههای اسلامی
خداوند متعال، چه در کتاب خلقت و چه در کتاب وحی، نه تنها به خلقت عوالِم دیگر تصریح نموده، بلکه به آنها توجه داده است؛ چنان که به ارتباط فرشتگان و نقش آنها در زندگی دنیوی ما تصریح نموده و فرمود: وحی را با فرشتگان وحی میفرستد - دعاها را با فرشتگان مخصوصش به عرش میرساند - اجابت را با فرشتگانش فرود میآورد - رزق، فرشتگان مخصوص خودش را دارد - جان نیز توسط فرشتگان مرگ گرفته میشود و تمامی اعمال توسط فرشتگان مأمور، ثبت و نوشته میشوند و خلاصه هر امری، مأمورانی از عوالم دیگر دارد و همه با عالَم طبیعت و زندگی ما مرتبط میباشند، نه این که موازی باشند.
انسان و عوالم گوناگون
آلکسیس کارل (Alexis Carrel) - (۱۸۷۳–۱۹۴۴) زیستشناس فرانسوی، پس از سالها تحقیقاتی علمی روی بدن انسان، کتابی نوشت تحت عنوان «انسان، موجود ناشناخته»؛ یعنی حتی فقط همین بدن، برای انسان ناشناخته مانده است! اما، امیرالمؤمنین علیه السلام، قرنها پیش از او فرموده بود: «ای انسان! تو فقط یک جسم صغیر (مادی) نیستی، بلکه عالَمی در تو پیچیده شده است»! یعنی هر چه در این عالم هست، در وجود خودت هم هست، که اگر چیزی در وجود خودمان نباشد، برای ما قابل شناخت نمیباشد.
اسماء الله، همه در ما تجلی دارند، که اگر چنین نباشد برای ما قابل شناخت نمیباشند - آدمی ملکوت دارد که از سنخ عالَم ملائک است - روح دارد که از عالَم روح است - عقل و قلب و فطرت دارد - جسم هم دارد که از عالَم ماده و طبیعت است. انسان، هم زندگی جمادی دارد، هم نباتی، هم حیوانی و هم انسانی؛ و اینها هر کدام عالَمی مستقل میباشند که با یکدیگر در ارتباطند و موازی هم نیستند که یک دیگر را قطع نکنند، یا فاصله ثابتی داشته باشند و هیچگاه به یک نقطۀ واحد نرسند؛ چرا که اولاً همه در یک وجود جمعاند و ثانیاً مقصد اوست و همگان به سوی خالق متعال، بازگردانده میشوند؛ چنان که فرمود:
«إِنَّا نَحْنُ نُحْيِي وَنُمِيتُ وَإِلَيْنَا الْمَصِيرُ» (ق، 43)
- مائيم كه زنده میكنيم و میميرانيم، و بازگشت تنها به سوی ما است.