• خانه 

روزهای آفتابی...شبهای مهتابی

قضا و قدر الهی و اراده ی انسان

14 مهر 1404 توسط Maryam

اگر خداوند قضا و قدر را تعیین کرده باشد، پس انسان‌ها چطور می‌توانند آزادانه عمل کند؟! 

بیشتر این پرسش‌ها یا شبهات، به خاطر عدم اطلاع صحیح از اصول و قواعد، و نیز معانی نادرست برای واژگان، و هم چنین گمان‌های باطل در ذهن پدید می‌آیند!

●- آن که می‌پرسد: «اگر خداوند قضا و قدر را تعیین کرده باشد …»، یعنی: وجود خداوند سبحان را قبول دارد، اکنون راجع به فعل او، می‌پرسد! او باید از خود بپرسد: «اگر آن که خالق، مالک و ربّ است، قضا و قدر را تعیین نکرده باشد، پس چه کسی باید تعیین کند؟!» - و کسی که وجود خدا را قبول ندارد، نباید از قضا و قدر إلهی سخن بگوید؛ ولی باید تفکر نماید که چه کسی عالم هستی و تمامی عناصر و اجزای آن را اینگونه عالمانه، حکیمانه و با اندازه‌های معلوم (علمی) پدید آورده است؟!

قَدر

«قَدر»، یعنی “اندازه” - چنان که می‌پرسید: وزن این کالا چه قدر است؟ یا طول این مسیر چقدر است؟ یا فاصلۀ زمین تا خورشید چقدر است؟ یا وزن شما چقدر است؟

آیا چیزی وجود دارد که اندازه‌های معلوم (علمی) نداشته باشد؟! آیا جز آن کسی که پدید می‌آورد، کسی می‌تواند برای پدیدۀ او [مخلوق او]، اندازه‌گذاری کند؟! فرض کنید که پدید آورندۀ خورشید، ماه، زمین، انسان‌ها و سایر موجودات، خداوند خالق باشد، اما اندازه‌های معلومی برای پدیده‌ها نگذاشته باشد، یا دیگری اندازه بگذارد! لذا فرمود: «إِنَّا كُلَّ شَيْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ - مائیم که هر چیزی را به [با] اندازه آفریدیم» (القمر، 49)

به لحاظ علمی، شناخته‌ایم که بادها، ابرها را به هم می‌رسانند و متراکم می‌سازند و با مهیا شدن علل دیگر، باران می‌بارد؛ حال اگر این بارش باران، اندازه نداشته باشد، علمی نباشد، محاسبه شده نباشد، چه اتفاقی می‌افتد؟! لذا فرمود:

«وَأَنْزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً بِقَدَرٍ فَأَسْكَنَّاهُ فِي الْأَرْضِ وَإِنَّا عَلَى ذَهَابٍ بِهِ لَقَادِرُونَ» (المؤمنون، 18)

- و از آسمان آبی به اندازه (علمی و معين) نازل كرديم و آن را در زمين ساكن نموديم و ما بر بردن آن كاملا قادريم.

قادر نیز یعنی اندازه‌گذار. خدا قادر است، با خدا قوی است، متفاوت می‌باشد.

وجود ما و هر کاری که می‌کنیم نیز اندازه‌هایی دارد که هر چند خودمان تعیین نماییم، مبتنی بر اندازه‌های تعیین شده در خلقت می‌باشد؛ چنان که پس از مطالعه و شناخت اندازه‌های زمینی معین برای ساخت - استحکام آن - خاکی یا سنگی بودن آن - فاصله‌اش با آب‌های زیر زمینی؛ و هم چنین اندازه‌های مصالح مانند: تیرآهن، بتون و گچ، و نیز اندازه‌هایی که برای طول و عرض و ارتقاع یک ساختمان لازم داریم، بنایی را طراحی نموده و روی آن زمین می‌سازیم.

آیا می‌توانید کاری را بدون اندازه به انجام رسانید؟ آیا می‌توانید زراعتی بدون اندازه داشته باشید؟ آیا می‌توانید کالایی را بدون اندازه‌های علمی معین بسازید؟! آیا کسی می‌تواند بدون اندازه به دیگران نیکی یا بدی نماید؟!

اجرای “عدل و قسط” نیز مبتنی بر اندازه‌ها (مقدرات) می‌باشد و اگر این اندازه‌ها نباشند، هیچ حقوقی وضع نمی‌شود که در رعایت آنها “عدل و قسط” محقق گردد.

“ظلم” نیز خروج از “اندازه‌ها"ی تعیین شده برای “عدل و قسط” می‌باشد؛ خواه ظلم به خود باشد، یا به دیگران، یا حتی به طبیعت. لذا به بندگان مؤمنش که دوست دارند تحت تعلیم و تربیت إلهی باشند تا به رشد، کمال و درجات قُرب برسند، فرمود:

«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ» (المائدة، 8)

ای اهل ایمان! همواره [در همه امور] قیام کننده برای خدا و گواهان به قسط (عدل) باشید. و نباید دشمنی با گروهی شما را بر آن دارد که عدالت نورزید؛ عدالت را رعایت کنید که آن به پرهیزکاری نزدیک‌تر است. و از خدا پروا کنید؛ زیرا خدا به آنچه انجام می‌دهید آگاه است.

قضا

«قضا»، یعنی: «حتمی شدن وقوع امری»؛ و مستلزم فراهم شدن تمامی اندازه‌ها (مقدرات) برای پدید آمدن یا وقوع امری می‌باشد؛ بنابراین، «قضا»، پس از “قدر» حتمی و واقع می‌شود.

به عنوان مثال: اگر یک لیتر آب را در ظرفی که حرارت را می‌گیرد و پخش می‌کند، روی شعلۀ آتشی که بیش از صد درجه حرارت دارد، و فشار معینی قرار دهید، به نقطۀ جوش رسیدن آب این ظرف، پس از دقایقی، حتمی می‌باشد، یعنی «قضا» می‌شود.

به عنوان مثالی دیگر: احکام إلهی، همه مقدرات (اندازه‌ها) می‌باشند؛ هر گاه به این احکام عمل شود، یا عمل نشود، نتایج حتمی دارد که به آن «قضا» گفته می‌شود.

اگر گروهی، روی خط زلزله، خانه‌های سست بنیانی بسازند (مقدرات)، پس از وقوع زلزله‌ای با ریشتر کم، تخریب آن خانه‌ها و خسارات و تلفات، حتمی «قضا» می‌شود. در ژاپن، زلزله‌های بالاتر از شش ریشتر نیز تخریب و تلفات زیادی ندارد، اما همین مقدار زلزله، در ایران، پاکستان، ترکیه و هندوستان، مناطقی را ویران می‌سازد و صدها کشته بر جای می‌گذارد!

به عنوان مثالی دیگر در رفتارها: امیر المؤمنین، امام علی علیه اسلام فرمودند: «ألکِذْبُ عَیْبٌ فاضِحٌ - دروغگویى عیبى رسوا کننده است» (بحارالانوار ج ۶۶ ص ۳۱۳)؛ یعنی: «رسوایی، قضای حتمی دروغگویی می‌باشد».

آزادی در عمل

یکی از واژگانی که بسیار مورد سوء استفاده قرار گرفته است، “آزادی” می‌باشد. انسان جاهل (نادان و بی‌خرد) و نیز متکبر، گمان می‌کند که در هر امری آزاد است یا باید آزادی داشته باشد!

کدام “آزادی"، در حالی که خالق، اندازه‌گذار، مالک و ربّ (صاحب اختیار) هیچ چیزی نیستیم؟! مضافاً بر این که همین آزادی‌های نسبی نیز محدود به اندازه‌ها و قوانین می‌باشند.

اگر انسان “آزادی” داشت، پیری، بیماری و مرگ را از خود دور می‌کرد - اگر “آزادی” داشت، قوانین جبری علّی (علت و معلول) را از میان برمی داشت - اگر “آزادی” داشت، می‌توانست هر کاری که دوست دارد انجام دهد و به همان نتیجه‌ای که مطلوب اوست، برسد! به عنوان مثال: از بلندی بپرد و آسیب نبیند!

انسان به خودش قوۀ “اختیار و آزادی” نداده است که اندازۀ آن را نیز خودش معین سازد؛ لذا برخورداری از قوای “اختیار و آزادی” نیز “جبری” می‌باشد؛ چنان که همین مقدار آزادی نیز پس از مرگ، از انسان گرفته می‌شود!

“اختیار و آزادی انسان"، فقط در “امکان انتخاب” او می‌باشد و انتخاب نیز وقتی صورت می‌پذیرد که آدمی دو یا چند گزینه داشته باشد و بتواند یکی را انتخاب نماید. اگر کسی برای رفتن و رسیدن به مقصدی، یک راه بیشتر پیش رو نداشته باشد، دیگر انتخابی نخواهد داشت.

خداوند سبحان، به انسان اختیار داده که بین او و إله‌های دروغین و باطل، یکی را انتخاب نماید - بین دین او و ادیان ساختۀ بشر، یکی را انتخاب کند - بین انجام امر او و اطاعات از طاغوت‌ها، شیاطین و هوای نفس، یکی را انتخاب کند - بین سرپرستی او و ولایت شیاطین جنّ و انس، یکی را انتخاب کند؛ چرا که این انتخاب‌ها ممکن می‌باشند؛ اینها همه اندازه‌ها (مقدراتی) است که آدمی می‌تواند خودش را در آنها قرار دهد، اما پس از انتخاب، نتایجش چه رستگاری ابدی باشد و چه عذاب ابدی، “قضای الهی” می‌باشد؛ یعنی حتماً واقع می‌شود.

در مثال مادی: تشنگی بر شما غالب شده است؛ ابتدا انتخاب می‌کنید که تشنگی را با نوشیدن مرتفع سازید، یا از تشنگی بمیرید! اما اگر زنده ماندن را انتخاب کنید و مقابل شما جز جرعه‌ای آب نباشد، دیگر انتخابی ندارید و همان را می‌نوشید و پس از نوشیدن نیز آثارش در بدن شما، در اختیار شما نمی‌باشد؛ اما اگر چند گزینه مانند آب، چای، آب میوه یا مسکرات در مقابل شما باشد، با اراده و اختیار خود، یکی را انتخاب می‌کنید و می‌نوشید و پس از نوشیدن، آثار آن در بدن شما “قضا” می‌شود.

“آزادی در عمل” نیز همین‌گونه است؛ آنجا که مجبور به انجام کاری شوید، دیگر آزادی ندارید، اما اگر مجبور نباشید و چند گزینه پیش روی شما باشد، می‌توانید یکی را انتخاب کنید و به انجام آن مبادرت ورزید، مثل این که کسی عمل صالح را برگزیند، یا ظلم و فساد را برگزیند؛ و البته هر کدام را برگزیند، آثار دنیوی و اخرویش “قضا” می‌شود، یعنی حتماً به وقوع می‌پیوندد.

 نظر دهید »

حقیقت صلوات

01 مهر 1404 توسط Maryam

آیا پیامبر اکرم و اهل بیت علیهم السلام نیز صلوات را مانند ما می‌گفتند، یعنی خودشون به خودشون درود می‌فرستادند؟

دو‌نکته مقدماتی

الف - معادل “صلوات” به فارسی، “درود” نیست؛ بلکه به خاطر کمبود واژۀ جایگزین، لفظ “درود” را آورده‌اند! آیا خداوند سبحان و ملائک، دائم بر ایشان “درود” می‌فرستند؛ مثلاً دائم به ایشان «آفرین - آفرین» می‌گویند؟! این یعنی چه؟!

ب - صلوات بر ایشان، فعل خداست، کاریست که انجام می‌دهد، یعنی بنده‌اش را مشمول رحمت و مغفرت خویش می‌گرداند.

بدیهی است که وقتی خداوند متعال به بندگان مؤمنش دستوری می‌دهد، اولین مخاطب، دریافت کنندۀ وحی است که سرآمد تمامی مؤمنان می‌باشند؛ لذا یقیناً ایشان امر خدا را بیشتر و بهتر از همگان به جای می‌آوردند.

ج - "صلوات"، فقط یک ذکر لفظی نیست، بلکه “دعا” و “اعلام مواضع” است، و دعا یعنی خواندن خداوند منّان و درخواست از او؛ لذا نه تنها هیچ منعی ندارد که ایشان برای خود دعا نمایند، بلکه هر انسان عاقل و مؤمنی، برای خودش دعا می‌کند؛ لذا به بندگان مؤمنش امر نمود که حتماً برای شخص پیامبر اکرم علیه السلام، چنین دعای خیری بنمایید؛ و در چگونگی بیان آن نیز ایشان فرمودند: بگویید «الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ

صلوات خداوند متعال و فرشتگان بر دیگران

همانگونه که خبر داد: «إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ»؛ فرمود:

«هُوَ الَّذِي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَمَلَائِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَكَانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيمًا» (الأحزاب، 43)

- اوست آن که با فرشتگان خود بر شما صلوات دارد، تا شما را از تاریکی‌ها به سوی نور بیرون آورد، و او به مؤمنان رحیم است.

بنابراین، صلوات خداوند متعال بر پیامبرش، رحمت‌آوری بر اوست و بر دیگران، هدایت و خارج نمودن از تاریکی‌ها به سوی نور می‌باشد.

فرمود: خداوند متعال، بندگان صابر خود را مشمول صلواتش می‌گرداند؛ و به یقین مقصود این نیست که بر آنان درود و سلام می‌فرستد!

«الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ * أُولَئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ» (البقره، 156 و 157)

- آنها كه هر گاه مصيبتی به آنها رسد می‏گويند: ما از آن خدا هستيم و به سوی او باز می‏گرديم * اينها همانها هستند كه صلوات و رحمت خدا شامل حالشان شده و آنها هدايت يافتگان می‌باشند.

سلام و صلوات ما بر خودمان

آدمی باید از یک سو قدر و مقام خود را با نعماتی که خداوند منّان به او عطا نموده بداند و برای خودش ارزش قائل شود، و از سویی دیگر، برای خودش دعای خیر نماید.

انبیای الهی، نه تنها برای خود دعا می‌نمودند که مشمول رحمت واسعۀ الهی بمانند، بلکه “سلام” را که از اسمای الهی است بر خود می‌خواندند، چنان که حضرت عیسی علیه السلام می‌فرمود:

«وَالسَّلَامُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدْتُ وَيَوْمَ أَمُوتُ وَيَوْمَ اُبْعَثُ حَيًّا» (مریم علیها السلام، 33)

- و سلام بر من، روزى كه زاده شدم و روزى كه مى‌ميرم و روزى كه زنده برانگيخته مى‌شوم.

ما نیز در نمازها، دعاها و زیارات، بر خودمان سلام و صلوات داریم؛ چنان که در سلام هر نمازی می‌گوییم: «السّلام علینا و على عباد اللَّه الصّالحین - سلام بر ما و بندگان صالح خدا»؛ و در دعاهای زیارتش عاشورا، که تماماً دعا برای خودمان است، از او می‌خواهیم که به خاطر اتصال به سیدالشهداء علیه السلام و اتخاذ و اعلام بهترین و برترین مواضع در تولا و تبری، و آن هم در موقعیتی عاشورایی، ما را مشمول صلوات، مغفرت و رحمت خویش گرداند: «اَللّهُمَّ اجْعَلْنی فی مَقامی هذا مِمَّنْ تَنالُهُ مِنْکَ صَلَواتٌ وَ رَحْمَةٌ وَ مَغْفِرَةٌ -  بار إلها! مرا در این مقامی که هستم، از آنان قرار ده که صلوات و رحمت و مغفرتت شامل حال آنهاست.

حقیقت صلوات بر محمد و آل محمد علیهم السلام

«إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا» (الأحزاب، 56)

- خداوند و فرشتگانش صلوات (رحمت) خود را بر پیامبر می‏فرستند، ای كسانی كه ايمان آورده‌ايد بر او صلوات داشته باشید و سلام گوئيد و تسليم فرمانش باشيد.

“سلام و صلوات” را “درود” معنا کرده‌اند، اما در آیه، پس از امر به صلوات فرمود: «‌وَسَلِّمُوا - به ایشان سلام دهید»، یعنی صلوات و سلام، دو معنای متفاوت دارند و دو امر جداگانه می‌باشند.

●- "صلوات"، همچون “صلاة"، از ریشۀ “صلّ"، به معنای “اتصال و وصل شدن و پیوستن” می‌باشد. در واقع می‌فرماید: خدا و فرشتگان کارگزارش، رحمت الهی را به ایشان وصل کرده‌اند و ایشان را «رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ» قرار دادند، پس شما نیز به ایشان متصل شوید، تا به رحمت واسعۀ إلهی وصل گردید و پس از این اتصال، به ایشان سلام دهید و تسلیم امرش گردید؛ و ما با فرستادن صلوات، ضمن دعا، اتصال خویش را بیان و اعلام می‌داریم

اهمیت اتصال

آدمی همچون قطره‌ای بی‌ارزش و سرگردان می‌باشد و به تناسب “اتصالش"، هویت و ارزش پیدا می‌کند؛ اگر به فاسد و فانی متصل شود، خودش هم فاسد و فانی می‌گردد و اگر به خیر و باقی متصل شود، خودش هم خیر، باقی و پربرکت می‌گردد؛ لذا به اتصال به “حبل الله” و نیز “صلاة و صلوات” و سایر هر آن چه آدمی باید برای رشد، کمال و قُرب به آن وصل شود، امر نمود و از اتصال به ظلم، فساد، گناه و آتش جهنم، بر حذر داشت و فرمود:

«وَالَّذِينَ يَصِلُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَيَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَيَخَافُونَ سُوءَ الْحِسَابِ * وَالَّذِينَ صَبَرُوا ابْتِغَاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَعَلَانِيَةً وَيَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ أُولَئِكَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ» (الرّعد، 21 و 22)

- و آنان كه آنچه را خدا به پيوستنش (اتصالش) فرمان داده مى‌‏پيوندند و از پروردگارشان مى‌ترسند و از سختى حساب بيم‌دارند * و كسانى كه براى طلب خشنودى پروردگارشان شكيبايى كردند و نماز برپا داشتند و از آنچه روزيشان داديم نهان و آشكارا انفاق كردند و بدى را با نيكى مى‏‌زدايند؛ فرجام خوش در سرای باقی، از آن آنهاست.

و در بارۀ کفار، مشرکان، منافقان، ظالمان، جنایتکاران و فاسدان فرمود: «جَهَنَّمَ يَصْلَوْنَهَا وَبِئْسَ الْقَرَارُ - به جهنم وصل می‌شوند و چه بد قرارگاهی است» (ابراهیم علیه السلام، 29)

●- بنابراین، پیامبر اکرم و اهل بیت علیهم السلام، بر خودشان سلام و صلوات داشتند، چنان که سایر انبیا و اولیای إلهی داشتند و ما نیز بر خودمان، درخواست صلوات إلهی و سلام داریم.

 

 نظر دهید »

چون نيازى دارى شرم مدار ...

10 شهریور 1404 توسط Maryam

 

إِسْحَاقُ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو هَاشِمٍ الْجَعْفَرِيُّ قَالَ: 

شَكَوْتُ إِلَى أَبِي مُحَمَّدٍ ع ضِيقَ الْحَبْسِ وَ كَتَلَ الْقَيْدِ «1» فَكَتَبَ إِلَيَّ أَنْتَ تُصَلِّي الْيَوْمَ الظُّهْرَ فِي مَنْزِلِكَ فَأُخْرِجْتُ فِي وَقْتِ الظُّهْرِ فَصَلَّيْتُ فِي مَنْزِلِي كَمَا قَالَ ع وَ كُنْتُ مُضَيَّقاً فَأَرَدْتُ أَنْ أَطْلُبَ مِنْهُ دَنَانِيرَ فِي الْكِتَابِ فَاسْتَحْيَيْتُ فَلَمَّا صِرْتُ إِلَى مَنْزِلِي وَجَّهَ إِلَيَّ بِمِائَةِ دِينَارٍ وَ كَتَبَ إِلَيَّ إِذَا كَانَتْ لَكَ حَاجَةٌ فَلَا تَسْتَحْيِ وَ لَا تَحْتَشِمْ وَ اطْلُبْهَا فَإِنَّكَ تَرَى مَا تُحِبُّ إِنْ شَاءَ اللَّهُ.

از ابو هاشم جعفرى گويد: به ابى محمد (ع) شكايت كردم از تنگى زندان و فشار كند و زنجير، به من پاسخ نوشت كه:

تو امروز نماز ظهرت را در منزلت مى‌خوانى، و هنگام ظهر مرا در آوردند و نماز را در منزل خود خواندم چنانچه امام (ع) فرمود، من در تنگى معيشت بودم و مى‌خواستم در نامه خود چند اشرفى از آن حضرت بخواهم شرمم آمد ولى چون به منزلم رسيدم صد اشرفى براى من فرستاد و نوشت: چون نيازى دارى شرم مدار و ملاحظه مكن و آن را بخواه كه دل خواه خود را بينى ان شاء الله.

📗 اصول کافی، کتاب الحجه ، ج1، باب مولود ابی محمد الحسن بن علی (ع) حدیث دهم

 نظر دهید »
دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

روزهای آفتابی...شبهای مهتابی

جستجو

موضوعات

  • همه
  • امام حسن عسکری علیه السلام
  • امام حسین
  • امام سجاد(ع)
  • بدون موضوع
  • دلنوشته
  • شهدا
  • عقاید
  • قرآن

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

پیوندهای وبلاگ

  • قران وعترت
  • قرآن وعترت
  • کانال قرآن وعترت